- یکی از معجزات امام نقی این بود که اسپرم را تفخیذ می کرد
از سری فکتهای زیستشناسی امامان شیعه
- روزی به امر خدا امام نقی برای دعوت خلافکاران هارلم به آمریکا فرستاده شد. رهبر قوادین هارلم (رهبر کش کشین و جاکشین) برای کسب خبر زن خویش نزد امام فرستاد امام زن وی را گایید.
دفعه بعد دختر ۶ ساله خود را نزد امام فرستاد امام آن را هم گایید. امام نزد وی رفت و نوزاد وی را هم تفخیذ کرد.
رهبر قوادین آمریکا گفت از معجزاتت فهمیدم همانا تو فرستاده اللهی و به وی ایمان آورد و با امام شریک شد و به امر خدا شعبه ای از جنده خانه های حرم امام رضا و حضرت معصومه را در هارلم تاسیس کردند.
از کتاب روزی که امامزاده ای در آمریکا تاسیس شد
نیمه شبی امام به خانه آمد و طبق معمول در خانه چیزی برای خوردن نبود. سوسن با غضب به حضرت نگاه می کرد و زیر لب غرغر می نمود که « مرد نیستی که همیشه به آب انگور نوشیدن و جماع با صحابه ای »
پاسخحذفامام بسیار شرمنده شد و چون هوا را پس میدید به جهت انبساط خاطر اهل بیت شروع به گوزیدن کرد.
عسگری کوچولو آنقدر خندید و شادمانی کرد که خوابش برد و سوسن نیز با صدای گوز آن حضرت شروع به رقصیدن کرد.
ناگهان اشک در چشمان امام حلقه زد و فرمود: پروردگارا این دلخوشی را از ما نگیر.
سپس به جماع با سوسن پرداخت.
از کتاب شادمانی در زیر تحریمهای آمریقا
روزی امام در مسجد در حال سجده بود که ناگهان بادی بس بزرگ از امام خارج و موجب بر هم خوردن صف نمازگزاران شد. اصحاب نماز خود را شکسته و شروع به خندیدن کردند، چنان که چند نفر از آنان به خود ادرار کردند.
پاسخحذفامام که از این موضوع کاملا شگفت زده شده بود فرمود:
حدس می زدم خوشحال بشین پس لبخندی زیرکانه زدند و چند مرتبه گوزیدند که منجر به مرگ چند تن از صحابه شد.
از کتاب نقی و آداب نماز جماعت
روزی یکی از اصحاب به نقی گفت: « یا نقی اگر در نماز جماعت باشیم و بادی خارج شود چه باید کرد؟ »
پاسخحذفامام فرمود برای آنکه آبرویت نرود باید دست بر دماغ گیری که گویا خون دماغ شده ای و نمازت را بشکنی و بیرون روی.
مرد گفت اگر اینجوریه چرا امروز خودت همینجوری نمازت را ادامه دادی؟
نقی گفت مگر مرا بادی خارج شد؟
مرد گفت آری صدایی مهیب و بویی بس آزاردهنده داشت.
نقی در توجیه این مسئله فرمود من در نماز چنان از خود بی خود میشوم که از زمین کنده و بسوی آسمانها پرواز می کنم و چیزی متوجه نمیشوم.
مرد هم گفت برو اینا رو به کسی بگو که نشناسدت، ما خودمون تو لوله بخاری بزرگ شدیم.
نقیذهم که دید صحابه زرنگتر از این حرفهاست گفت مگه تو الان نباید خشتک دریده در بیابان باشی پدر سگ؟! برو گمشو همونجا و با لگد مرید را بیرون انداخت و خودش هم قضای نمازش را بجا آورد.